می بارد....................
قطره قطره...................
نم نم.....................
گل را می نوازد زمین را سیراب می کند...................
وقتی می بارد گویی دلم را می شوید...............
می اندیشم .....................
به باران................
به تگرگ...............
من هم به مانند برگ گل،برگ درخت،زمین خشک دوستش می دارم....................
شاید حتی بیشتر از آنها!
دوست دارم..................
گوش سپردن به باران را..................
حس کردن باران را...................
سردی قطراتش آزار دهنده نیست بلکه تسکین دهنده.................
مرا به دنیایی دیگر می برد....................
دنیایی که در آن از وحشیگری و خشونت وجنگ... اثری نیست......................
دنیایی که سراسر آرامش است...............
باز باران با ترانه...........
سلام......
احوال شما؟با گرمای هوا و پشه ها چه میکنی؟
راستی قهوه خونه قنبر هم راه افتاد.....
باران.....!
یاد ۱۰ سالگیم افتادم !!
بارشش بهتر از نباریدنش است
بودنش به از نبو دنش......................
با صدای باران ........
ارام میگیرم......اندیشه اینا را جدی میگم باران بیشتر از افتاب گرمم میکنه و ارامم..............
سلام.......
باران زیباست........
ولی همیشگی نیست ........اگر خشکسالی شود چه کنیم؟
پس بدون آرامش چه کنیم؟به نظر من باران یکی از راههای رسیدن به آرامش است.
موفق و پیروز باشید......... .
اندیشه نازنین بادرودی گرم........
آه......... این گیسوپریشان کرده خیس نم نم باران
باران شوق بودن را درمن جوانه می زند
وقتی باران می بارد همه غم هایم را ازدل پاک می کند
بیائیم جملگی بباریم برهم همانند باران
بی بهانه .......سرشاروفراوان
باران زیباست و بارانی نوشتن تو نازنین دوست مهربانم
دوستت می دارم........ بی بهانه وبسیار همانند باران
برایت بهترین آرزوهارادارم
همیشه سبز......همیشه امید........همیشه تلاش.....همیشه زندگی
موفقیت روزافزون برایت می نمایم ای رفیق میخانه وگلستان من............ پیش بسوی نبردبا جهل و جنون وخرافات
اره حتی اگه روی پوستت خنکیشو هم حس نکنی صداشم بهت ارامش میده...